می توانید قبل از خواندن یک نفس عمیق بکشید .
کار فرهنگی ؟
ای بابا ...
بعضی ها چقدر دلشان خوش است ! کار فرهنگی ! ...
سعید دلش خوش است که کار فرهنگی می کند و از دور حواسش به همه ی جناحهای سیاسی است برای روز مبادا. روز انتخابات ! محمد دلش خوش تری دارد که همه کتاب های آوینی را خوانده و دیگر برای خودش یک صاحب نظر است . مرتضی نیز دلش خوش است که الفتی دیرینه با چمران دارد و مناجاتهایش را ازبر است و حامد هم لذت می برد از این امیرخانی عزیزمان . علی سرش با کتاب های شهید مطهری گرم است و فکر می کند تا چند ماه دیگر انشالله محل رجوع شبهات جوانان این مرزو بوم خواهد شد ! انشالله . هادی که فقط به بازار چسبیده و معلوم نیست با اینهمه پول (!) می خواهد چه قبری برای خودش بکند . امیر هم که فقط با دو کیو ریش و پشم هر هفته وسط میاندارن هیئت عربده می کشد و هر جمعه با سونا و جکوزی و پیتزا صفایی به آن بدن سینه خورده از عزای سیدالشهدا می دهد . امید مخ مبتکری دارد و مدام طرح می دهد ، بتنهایی برای خودش یک کمیته ی طرح و برنامه ریزیست و چرا دلش به طرحهایش خوش است ؟ حسن جامانده از قافله ی انتخابات هم مدتیست اسم و رسمی برای خودش در هیئت بپا کرده و دل خوشی دارد که سردار بسیجیها شده و عکس چمران را بنر میکند ، ولی کمترین جاذبه ی اخلاقی چمران را نیاموخته است !
نمی دانم آیا آنها که سالها پیش اسمشان از فیلترهای زمان گذشت و در تاریخ ماندگار شدند ، مثل چمران و آوینی و مطهری ... هم دلشان اینگونه خوش بود ؟ روح بزرگ و ناآرام صیاد شیرازی کجا و مای بی ظرفیت کوتاه فکر کجا ؟
مرد خستگی ناپذیر و مجاهد کجا و مای سرگرم به دلخوشی های مجاهدات فرهنگی مان کجا ؟